بی پرده:)

ساخت وبلاگ
آخرای سال 99  خدمتم تموم شد،بعد از اون 8 ماه بیکار بودمکشتارگاهی که قرار بود اونجا مشغول بشم با یه زد و بندی کنارم زدن و تقدیم یکی دیگه شدبا 70-80 میلیون وام  و سرمایه با دوست چند سالم شراکت کردمتمام پولم رو دادم وسایل خریدیم و دوستم پول رهن ملک رو داد و قرار بود بقیه وسایل رو بخرهولییهو زد زیر همه چی و پولش رو میخواستسهمش رو بیشتر کردم ولی فقط پولش رو میخواست، پولی که من نداشتمبه خیلی ها رو زدم و بلاخره دایی قبول کرد که پول رو به مدت چند ماه بدهولیسر موعد زد زیرش و کنار زدباید کلینیک رو میبستم و وسایلم رو میفروختم هیچ راه چاره ای نداشتمسر همون روز که وسایل رو جمع میکردم، دوست پدرم راضی شد در ازای پول مشارکت، ماهانه مبلغی رو ازم بگیرهو اینطوری با قرض فراوان و استرس زیاد کلینیک افتتاح شد. بی پرده:)...
ما را در سایت بی پرده:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbi-pardeha بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 18:54